آرامش در برزخ

(پارت۲)

(چند دقیقه قبل)

ویو/فروست
*بالاخره آوردنش، شخصی که سال هاست منتظرشم و حالا با شئ باارزشی که به دست آوردم میتونم به زندگیه لعنتیش برش گردونم و به روش خودم عذابش بدم...اون لایق این نیست که انقدر زود به آرامش برسه
*دوربین سحرآمیز توی دستمو نگاه میکنم، با استفاده از این دوربین میتونم هر کسی یا هر چیزی رو زنده کنم و صد ها سال زمان برد تا تونستم به دستش بیارم
*با نگاه کردن به دوربین یاد دختری که امروز باهام برخورد کرد میوفتم و نیشخندی میزنم..شاید بعدا برم خونشو بمکم، با توجه به ظاهرش بنظر خون شیرینی داشت
*به شکل موش در میام و وارد ماشین میشم و وقتی دوباره به حالت اصلیم برمیگردم هر دو نفری که سوار ماشین حمل وسایل موزه هستن رو بدون هیچ صدا و کثیف کاری میکشم و از طریق در جلویی وارد میشم و در تابوتو باز میکنم
چه خبرا رفیق قدیمی؟ خیلی وقته ندیدمت!
*دکمه ی دوربینو فشار میدم و عکس گرفته میشه، اما هیچ اتفاقی نمیوفته
چی؟ این لعنتی چرا کار نمیکنه؟ اه..یعنی چی_
*یهو اون صحنه ای که به اون دختر عجیب برخورد کردم یادم اومد..حتما همونجا دوربینا جا به جا شده
*دستمو میکوبم تو پیشونیم و آه از سر کلافگی میکشم
باید هرطور شده پیداش کنم.. قبل از اینکه دیر بشه
*یک بار دیگه به هادس نگاه میکنم و تنفر توی چشمام موج میزنه
انگار باید یکم دیگه صبر کنی دوست من..
پوزخند صدا داری میزنم و در تابوت رو میبندم و وقتی صدای باز شدن در عقب ماشین موزه میاد سریع تبدیل به موش میشم و زیر تابوت میچسبم
*دو نفر تابوتو میبرن داخل موزه و بوی خون شیرین اون دختر نزدیک تر میشه
در ذهن: خوبه..میتونم دوربینو از اون دختر بگیرم و کل افراد اینجا رو بکشم تا هیچ مدرک و شاهدی نباشه
*از تابوت جدا میشم و پشت یک دیوار از حالت موش بیرون میام و وقتی میام بیرون اون دختر دوربینو گرفته سمت جسد هادس
شت..نهههه!

(برگشت به زمان اصلی)

ویو/آلنوش

*با گرفته شدن عکس نور خیلی عجیب و زیادی تولید میشه و کل موزه شروع به لرزیدن میکنه
اینجا چ چه خبره؟
*اون مرد مو نقره ای توی اون هرج و مرج دوربینو از دستم چنگ میزنه و از عصبانیت رگ های پیشونی و گردنش متورم شده و معلومه اتفاقی افتاد که اون نمیخواسته بیوفته
دیدگاه ها (۰)

آرامش در برزخ

آرامش در برزخ

آرامش در برزخ

معرفی شخصیت

آرامش در برزخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط